خود نوشته

۰۸ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۴۳

یه روز خوب

 

صبح ک چشماتو باز میکنی نمیدونی چه روزی در انتظارته و یه شب که چشماتو میخوای ببندی ب روزی ک گذروندی فکر میکنی.... خیلی تلخه که نمیتونی ساعت و دقیقه و ثانیه رو به عقب برگردوند... خیلی بده ک تو فقط یکبار فرصت داری از اون ثانیه دقیقه و ساعت استفاده کنی... نمیدونم میفهمی چی میگم یا نه ولی بعضی وقتا عجیب نیاز داری که فلش بک بزنی به عقب، خصوصا تو لحظه های غم انگیز زندگیت.... مثلا بری روزی که بهترین رشته دانشگاهی قبول شدی... یا بری عقب تر به روزی ک جواب کنکور اومد و تا صبح ضجه میزدی😂

به روزی ک فهمیدی با بهترین دوستت تو یه رشته قبول شدی. یا بری عقب تر اون روزی که یهویی واسه تولدت سوپرایز کردن. به روزایی که با مامانت میرفتی خرید و فارغ از دنیا می‌نشست تو بستنی فروشی و بستینتو قاشق میزدی. یا روزی که بابات از سفر میومدو سوغاتیارو یکی یکی میداد 😁 یا اون روزی که فهمیدی اسمت در اومده واسه عتبات عالیات دانشجویی... اون روزی ک بابات بلاخره رضایت داد خودت تنها بری زیارت. اون روزی که تنها پاتو گذاشتی تو حرمش... اون وزی که....

وقتی تو همچین محیطی قرار میگیری دلت میخاد بشینی رو زمین با یه فلاسک چای دبشو عالی زمانو نگه داری باد بوزه و یکی یکی خاطراتتو مرور کنی و استکان چایتو هورت بکشی

طبیعت تو رو به خودت برمیگردونه... تو ور فارغ میکنه از دنیا که یه لحظه به پشت سرت نگاه کنی به جای پات... ببینی خوب قدم برداشتی یا....

همچین صحنه ایی رو برای تک تکتون آرزو میکنم😊💖

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۳/۰۸
زینب خاتون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی